ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
عصبانیم!
ناراحتم!
حس می کنم که ...
اه ولش کنین!
می دونین چیه؟
با یه استادی صحبت کردم و از فکرام برا دانشجو ها گفتم! از اینکه چه جوری می شه علاقه مند ترشون کرد؟
چه جوری می شه با همین امکانات کم دانشکده کشیدشون کلاس... زندگی کرد و درس خوند!
چه جوری می شه بازده کلاسا رو بالا برد!
می دونین چی می گه؟
می گه بقیه استادا باهات دشمن می شن...
تازه کاری نمی دونی... می رن زیرآبتو می زنن! یه جوری که نمی فهمی از کجا خوردی...می دونین؟
راس می گفت...
یه حسی بهم می گه که این دانشگاه چندان هم جای من نیست... گاهی نگاه سنگین استادا رو تو اتاق اساتید حس می کنم...وقتی دانشجو ها میان میریزن سرم وقتی تا سر خیابون اصلی دنبالم میان و تا سوار ماشین بشم راجع به همه چی باهام حرف می زنن...اونوقت ها حس می کنم که داره یه اتفاقات بدی میفته!
هنوز البته چیزی بهم نگفتن از آموزش یا از جای دیگه...
ولی می دونم که به یه استاد خیلی با سابقه و خیلی خوب یه چیزایی گفتن که کلی بهش برخورده...منتظرم که یکی بیاد سراغم این روزا! منتظرم...
هیچ جا بدون مافیا نیست!
فکر نکنم به این راحتی از رو برم! چیزی که زیاده دانشگاه نیاز مند به استاد ، این ترم نشد ترم بعد! اونم این درسایی که من دارم که اکثر استادا به خاطر سنگینی کاردرس ها راضی به تدریسشون نیستن! اینجا نشد یه جای دیگه!
بالاخره باید یه کاری کرد تا دانشگاه برای دوستای کوچیکم چیزی نباشه که برای من بود...
راستی: ببار ای بارون (برف) ببار!
ببار ای بارون ببار
با دلُم گریه کن، خون ببار
در شبای تیره چون زلف یار
بهر لیلی چو مجنون ببار ....ای بارون!
یکی از اشکالات ما اینه که هیچ وقت نمی خوایم به حق و با قابلیت های مثبیمون پیشرفت کنیم و بالا بربم...
همیشه دنبال پله کردن دیگرون و زیر آبه همو زدنیم...
اینجا بارون بارید
خوش به حالتون برف دیدید.....
نمی خوایم کسیو پله کنیم!
حالا ما پله بشیم کسی بره بالا چه عیبی داره؟
اشکال اینجاست که می خوایم همه عین هم باشیم!
راستی استاد این ربطش با مربا چی بود؟
در ضمن برای ما قدیمی تریا!!!! این بود:
دعوا دعوا یر یه کیلو مرباااا....
مرباست دیگه!
لابد هس که اینقدر سنگین تموم می شه براشون!
نه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
شما نباید کم بیاری.شما نباید کوتاه بیای
استاد با طرز فکر شما کم پیدا میشه.باور کن دانشجوها به امثال شما نیاز دارن.اینو به عنوان یه دانشجوی معماری میگم که کاملا از خوندن اون تیکه صحبتت با اون یکی همکارت لذت برد و یه لحظه حس کرد چقدر خوب میشد اه یه استاد اینجوری میداشت.
البت من استادام خوبن.ادم میتونه باهاشون راحت باشه ولی هیچوقت حس نکردم که ای حرفی رو که شما زدی بگن
امیدوارم برقرار بمونی استاد مومو
چشــــم!
کم نمیاریم!
نترس!
سلاااااااااااام استاد

به راستی که انم استاد برازنده ی شماست ...
نمیدونید چقدر حس خوبی بهم داد خوندن این پستتون . خوشحالم ، خیلی خوشحالم که استادهایی پیدا میشن که قلبشون برای دانشجوهاشون می تپه ... که به فکر ارتقای کیفیتن و نه ارتقای کمیت حقوق سر ماهشون ... عاشقتونم چون عاشق شاگرهاتون هستید ، چون عاشقانه تدریس می کنید ، چون شاگردهاتون رو "دوستای کوچیکم" خطاب می کنید ...
مهم بهترین بودنه ... مهم اینه که وجدان انسان آسوده باشه ... مهم اینهاست ! وگره به قول خودتون چیزی که زیاده دانشگاه ... مطمئناً شما جایگاه خودتون رو دارید ... حتی اگه پیش هیئت علمی دانشگاه هم به فرض محال این جایگاه رو نداشته باشید ، صد در صد توی قلب دانشجوهاتون جایگاهتون به مراتب بالاتر از این حرفاست ...
براتون آرزوی بهترینها رو دارم استاد ...
منم موافقم!

تازه اول راهم
وقت برای موفقیت هست!
مرسی
انم یعنی نام ! حالا چه جوری اینجوری شد خودمم نمیدونم !
من می دونم!

به خاطر عجله است!
وای چقدر اشتباه تایپی !
شاگرهاتون = شاگردهاتون
وگره = وگرنه
به بزرگی خودتون منو ببخشید ! عجله ای شد ...
عیب نداره!
نمی گفتی نمی فهمیدم!
ساختار مغز آدما جوریه که اینجور چیزا رو اصلاح می کنه خوندنی!
دقیقا نمی دونم چجوری!
اما از مباحث روان شناسی ادراکه!
اینجا جایی است که خوب بودن آدم ها رو از تعداد دشمناشون میشه فهمید...
اون همکارت راست گفته متاسفانه
هر راستی و هر واقعیتی حقیقت نیست!
حقیقت چیزیه که نور توش باشه!
من در واقعیت نوری نمی بینم!
پس دنبال نور می گردم!
سلام
متاسفانه همین طوره! همه جا مافیا هست...
حیفه که استادایی مث شما این طوری مجبور می شن برن...
اما باز خدا رو شکر که هنوز آدم هایی مث شما وجود دارند
دوستتون داریم..
کی گفته می ریم؟
باز سبز میشیم یه جا دیگه!
هیچ جا بدون مافیا نیست!
مزه اش به همینه!
هیجان تا حد مرگ...
ماموریت غیر ممکن!
همه جا آسمان همین رنگ است
و چه بسا در اثر شدت آلایندهها بدرنگ تر است!!
بارون داره میاد!
درست می شه!
متاسفانه یا باید مثل بقیه شد یا سکوت کرد. هیچوقت نمیشه اون چیزی که دلت میخواد و میدونی به صلاحه رو اجرا کنی..
وای به حال منی که قراره آخر ادامه تحصیلم تدریس باشه...
چرا وای
من و تو با هم
درستش می کنیم...
راستی! یکی بود یکی نبود! ما یه مدیر گروه داشتیم که خیلی خوب بود! یعنی به معنای واقعی استاد بود و قانونمد و همه چی.. بعد چند وقت دیگه مدیر گروه نبود!!!
بیخود نیست میگن کار فرهنگی تو این مملکت جایی نداره!
شهادت راه انبیا است!
نبی نیستم ها!
اما زور می زنم باشم!
زور می زنم معلم باشم!
معلم خوب
آبدیده خواهی شد....
آره جانم!
چی گفتم!
تا این غوره مویز بشه حلوا دهن شیرین نمی کنه!!!!!
سلام استاد
امیدوارم که به این زودی دلسرد نشید.ما به اساتیدی مثل شما نیازمندیم.اینو از ته دل میگم.
اگه شما بری اون یکی بره پس کی باید بمونه؟
هرچند سخته ولی از شما و اساتیدی مثل شما خواهش میکنم باز هم فدا کاری کنید و در حق ما لطف کنید و بمونید.
یه استاد فولاد داریم استاد که چه عرض کنم مثل شما پروفسور که بعضی ها دارن زیرآبش رو میزنن و ...
چشم!
گاهی دانشجو ها هم از این کارا می کننا! زدن زیر آب استادا یکی از تخصص های بچه هاست ...
بله استاد جان ! این موارد زیاده ! همین خود من زمانی که دانشگاه MIT بودم ! قدرم رو ندونستند و زیر آبم رو به طور غیر اسلامی زدن !
سلام ! جدا از شوخی باید بگم که اوضاع دانشگاه ما هم همچین خوب نیست ! امیدوارم هرجا هستی موفق باشی و کسی جلوی پیشرفتت و بهتر شدن سطح علمی دانشجوهاتونو نگیره !
باری کلا!
ام آی تی پارتی داری ما رم بفرست!
جدا از شوخی ...
خب اینجا مملکتیه که روابط به جای ضوابط حاکمه !
تازه بدبختی اگه یه نیروی جوون و با سواد باشی حملت نمیکنن چون گند کار خودشون در میاد ...
امیدوارم هر جا درس میدی جایی باشه که قدرت رو بدونن
نیازی به قدر دانی ندارم فعلا!
اگر بتونم به پیری برسم!!!
باور می کنی؟
حس می کنم وظیفه است!
شاید یه روز که پیر این کار شدم دوست داشته باشم قدرم رو بدونن!
اون کاری رو بکن که فک میکنی درسته..
بقیه اش به نظرم حله...
چشــــــــــــم رفیق!
چشم!
سلام
نبینیم ماراحت باشید
البته از پشت کارتون بسیار لذت بردم
ایشالله درست میشه
واسه کسی که کارش خوبه همیشه و همه جا کار هست
باید قدرتون رو بونند ولی اینجا زیر آب زنی بابه
واسه همینه که من همیشه از کار در محیط هایه دولتی متنفر بودم
آره
درست می شه
ایمان دارم!
مطمئنم!
دور نیس اونروز
چه جالب ...

یعنی اونجا هم ازین چیزا پیدا میشه ... من فکر میکردم فقط تو اداره خودمون مافیا بازی ....
اتفاقا بازی خوبیه .... زیاد غصه نخور ...
بهش میگن بازی چش درار ...
آسمون همه جا یه رنگه ...
بازونم که میاد اونورا .. پس خوشحال باشید دیگه ....
نه داداش!
همه جا همینه!
خیلی هم خوبه!
ما که فعلا خوش به حالمونه!
دقیق ِ دقیق؟

عب نداره!
خوب می شیم!
با این ترانه خیلی حال میکنم
ممنون!
منم خیلی دوسش دارم!
من دوست ندارم اینجوری باشه! همین چیزا باعث می شه دلم خیلی زیاد واسه بچگی تنگ بشه. چه ساده و خوش باور بودیم.
امیدوارم چیزای خوبی برات پیش بیاد.
ان شالله!
آره چه روزایی بود..
یعنی اگه منم یه روزی استاد دانشگاه بشم بعدش اینجوری میشه ؟آخه منو همه دوس دارن (ببین چقد پرروام )
حتما!
شما رو که همه دوس دارن!
متأسفانه این یه حقیقته....
اینجا به هیچ نوع پیشرفت و نوآوری علمی بها نمی دن مخصوصن توی سیستم دولتی.بخاطر همینم خیلیا تو فکر رفتن هستن.قبول دارم که باید کاری کرد.یه مدت خودمم اینطوری فکر می کردم ولی الان میبینم هیچ نتیجه ای نداشت جز خسته کردن خودم.
کار بی زحمت کار نیست عزیزم!
هیچ کس به راحتی راهی رو باز نکرده
همه جون کندن
سخت کار کردن
از ادیسون و انیشتین و گراهام بل بگیر تا...بیل گیتس و غیره!
ما می خوایم همه چیز ردیف باشه تا شاخ بشکنیم!
اینجا ایرانهجاییکه مخالفن تا امسال تو پیشرفت کنن حسووودن..... میترسن ماها چیز بئونییییییییییییم
فک کنم فهمیدم چی نوشتی!
اگه مباحث روان شناسی ادراک درست باشه نوشتی " اینجا ایرانه جائیکه مخالفن تا امثال تو پیشرفت کنن حسودن...می ترسن ماها چیز بدونیم؟ "
درسته؟
مومو جان چقدر خوشحالم چنین حس زیبایی نسبت به اطرافت داری . بانو دنیا پر از آدمهایی است که چاله و چاه سر راه هم میکنن تا خودخواهی و تنبلی اشون رو ارضاء کنن اما همیشه یکی مثل تو در این دنیا هست که با بالهای عشق میپره و اطرافش را روشن میکنه
پیروز باشی
ممنونم!
چقدر خوب بود
بال عـــــــــــــــشق!
من بال عشق می خوام!
یه عالمه...
پاشو بیا اهواز ترم بعد.
اینجا یه دنیای دیگه س.
ممنون!
اینجا ولایت خومون برامون تره خورد نمی کنن!
اهواز که بماند!
تازه شما اونجا هستی می ری ما رو لو میدی...
می گی این یارو همون وبلاگ نویسه هس...
استاد کوشی ؟! بیا دعوت شدی به یک بازی
چشم...
ببار ای برف سنگین بر مزارم!
جانم!!!
خدا نکنه!
ولی خدایی استاد یا معلم بودن(اونم از نوع با وجدانش) صبر ایوب میخواد
به نظر من اونایی که استادن و به دیگران چیز یاد میدن اونم با علاقه واقعا قابل تقدیرن
نگران زیراب زنی نباش برو جلو من هواتو دارم.
Bezaneshun :d
باشه :دی
خیلی نابغه ای
لطفا یک مطلب طنز هم برای من بنویس؟؟؟
میدونم وب من کلاس نداره
بخصوص در برابر وب زیباو پراز نکات زیبای تو اما دلم میخواد از تو هم یک یادگاری داشته باشم
لطفا به منم سر بزن؟
کلن نفهمیدم چی گفتی!
اسپم بودی؟