کسی خونه نیست؟

سلام!

متوجه شدم که خیلی خوش خیالم!

دونه به دونه به لینک هام سر زدم.

ترسناک بود.

خیلی ها نیستن

خیلی ها دیگه نمی نویسن

خیلی ها دیگه بین ما نیستن

و از همه دردناکتر این بود که من نمی دونستم

فک می کردم گذر زمان و حس کردم

ولی نه...اشتباه می کردم. 

اگر حس می کردم باید حدس می زدم که از لیست بلند بالای 50 و اندی لینک سه چهار تا بیشتر فعال نیستن تازه اونام دست به عصا و ریزه ریزه... 

مثل یه شهر متروک شده اینجا

انگار توی خیابون سرد واستادی و باد تندی میاد و پرده های پنجره های خونه های متروکه و خالی رو از شیشه های شکسته می کشه بیرون و همه جا پر کاغذ پاره و خاک و غباره....

خبری از دلنوشته های نازک و لطیف و طبع های شاعرانه و درد دل های عمیق و از ته دل نیست... حتی تو وبلاگ های تازه به روز شده!



این یعنی چی؟