خودش همه چیز را می گوید...

مثل شکلات داغ در یک زمستان سرد می ماند...گرم ...مهربان ! انگار که بیرون برف سنگینی آمده و تو به خانه ای شکلاتی میرسی ... از پشت پنجره نوری زرد شمشاد های پای پنجره را تبدیل به شاخه های پوشیده شده با زرورق کرده...از دودکش خانه هم دود سفیدی بیرون می آید و حس آتش هیزم و یک سبد حصیری که گربه ای شکلاتی درونش لم داده و رخوتش را پهن کرده در گرمای شومینه به تو می دهد...

صاحب خانه! در را باز کن ... یک شکلات داغ در این سرما می تواند من را از عمیق ترین حفره های وجودم گرم کند.

نظرات 2 + ارسال نظر
هانیه چهارشنبه 17 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:26 ب.ظ http://gamaj.blogsky.com

کاش درو باز کنه!

کاش....

[ بدون نام ] چهارشنبه 17 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:20 ب.ظ http://3aban.blogsky.com

سلام.

دلمان شکلات داغ و برف و سرما خواست...شدیدا.

ما هم! خواسته بود البته! الان این پست خودمان را خواندیم باز هوس کردیم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد