قافیه های ...آیی!

نان  و ماست خودمان را به نیش کشیده بودیم و بعد از مدت ها خدا زده بود توی سرمان که دو خط علم بخوانیم از آرتیکل های بلاد کفر که ناگهان شد آنچه که نباید می شد!و  همان بلایی که سر نمرود بخت برگشته و مادر مرده آمد ... سر ما هم نازل شد! شانس آوردیم که عینکمان روی دماغمان بود و بلای مذکور نتوانست دماغمان را پیدا کند و به سمت پای ما هجوم برد ...

ناگهان برق از سرمان پرید و ناخود آگاه  این ابیات بر زبانمان جاری گشت...

ای پشه ی طلایی

نیش نزده بلایی!

بلای جونت می شم!

با این ویپ طلایی...

میام به جنگت ولی

با دست های خالی! ( ویپا شدن قلابی!!!)

گرفتارت می کنم

با کمی ناقلایی...

ای پشه ی جنایی

بیا بخور هوایی!

بیرون خونه باشی...

می خوابم من خدایی!


پی اس :(منظور از خوابیدن همانا خواندن آرتیکل می باشد که البته دوستان با یکی بودن مفهوم چرت و علم آموزی بلا شک آشنایی کافی و وافی دارند و نیازی به توضیح اضافه نیست!)



***


دیدیم خبر نمی گیرین که زنده ایم یا مرده! گفتیم با یه پست خیالتون رو راحت کنیم که هنوز در قیدٍ بی قید حیاتیم!

دست های اجنه!

با خودش فکر می کرد که هر چقدر هم بی دین و ایمان باشد ... بد نیست نماز آیات را یاد بگیرد!

حتما این روز ها به دردش خواهد خورد!

***

نتیجه ی آزمایش های دو سال پیشش را گرفته بود دستش و به گردن کلفت متخصصصص هایی که عرض گردنشان از مشرق تا مغرب می رفت و متفقا نظر به سلامتش داده بودند فکر می کرد و به اختلاف فاحشی که اعداد روی برگه ی آزمایش با میانگین نرمال داشتند می خندید... و به سال های متمادی درس خواندنش و اینکه چطور ممکن بوده (حداقل) خودش این اختلاف ها را تا امروز ندیده باشد ناباورانه ....فعل مناسبش چی می شه؟ زل زده بود؟ فکر می کرد؟ تو کف اش مونده بود؟

***

یه موجوداتی هستن بهشون می گن "اجنه" .... فکر کنم دست هاشون آلوده ی این پوشاندن حقایقه !

دست های اجنه!

***

از اجنه ی محترم خواهشمندم لطفا دست هاتونو از روی حقایق بردارین تا چشممون به جمالشون روشن شه ... بد جوری موندیم تو حسرت دیدن حقیقت ... یه نظر حلاله والا !... نیست؟

***

دست اجنه درد نکنه که نقش خطاهای انسانی رو تو وقوع فجایع بشری هر روز کمرنگ تر و کمرنگ تر می کنن! کی جرات داره به گردن نازنین متخصصصصصین توهین کنه؟ هیشکی به خدا! دور از جونشون!